هم حس خوبی دارم هم حس بد. هم خوشحالم هم نیستم. خوشحالم چون شاغل شدم هدف دارم برای تایمم و خب این سرآغاز خیلی چیزاست برای.

ناراحتم چون بخور و بخواب تموم شده. دوست دارم هروقت دلم میخواد برم مسافرت بدون دغدغه. بدون مرخصی. مخصوصا تو پاییز و زمستون که همه جا خلوته و جون میده برای مسافرت.

تو تابستون هم ساعت کاریم از ۸:۳۰-۹ شروع میشه تا ۱ ظهر.

بابام میگن باید قرارداد کاری بنویسی ولی من مخالفم چون تا همین الانشم چند تا سمت دادن به منی که هنوز مدرک لیسانسم رو هم نگرفتم از دانشگاه و هیچی سابقه کار ندارم از سرمم زیادیه. البته بابام صلاح منو میخوان و نمیخوان مشکلی برام پیش بیاد ولی حداقل تا یکسال نمیتونم حرفی از قرارداد بزنم چون واقعا بهم لطف کردن منو اونجا قبول کردن

این داستان: شوهر عشقولکی

اولین روز کاری من قسمت ۲

هم ,چون ,حس ,منو ,مسافرت ,تو ,هم حس ,لیسانسم رو ,رو هم ,هم نگرفتم ,مدرک لیسانسم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

من و موهام سالم زیبا learnoitonline سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه وبلاگ رسمی مجتمع فنی باران علوم اپلیکیشن حوزه‌هنری یادگیری و آموزش مجازی رکس فیلم مرجع دانلود قانونی انواع فیلم CAR.2020 هدیه تبلیغاتی گیفتو